دومين فرشته زيباي من

سونوی آنومالی

1398/6/26 17:39
نویسنده : مامان غنچه
92 بازدید
اشتراک گذاری

مهربانم سلام

از آخرین باری که واست نوشتم خیلی می گذره...

تو این مدت یه سفر به اصفهان با هم رفتیم. خدا خیلی کمکمون کرد که ماشین تو راه خراب نشد و خداروشکر به سلامت رفتیم و برگشتیم. البته قبلش با باباجون مشورت کرده بودیم. و ایشونم استخاره گرفت و خوب اومد. باباجون گفت صدقه بدین و حرکت کنین.

واسه رفت از مسیر جاده ایذه رفتیم که متاسفانه اصلا جاده اش خوب نبود و خیلی اذیت شدم اما برگشت بابایی از جاده خرم آباد اومد و خداروشکر خیلی راحت تر برگشتیم.

مهربانم اصفهان که بودیم، شب اول محرم تو هیئت عموعباس اینا بودیم که اولین تکون های واضحتو فهمیدم. اونموقع حدودا 17 هفته و 2 روز بودی. جالبیش اینه که شب ده محرم هم که مشغول گوش دادن به روضه بودم خیلی واضح تکوناتو احساس کردم.

اما این تکونا به صورت منظم تکرار نشد تا اینکه توی سونوی آنومالی دکتر بهم گفتم که جفت آنتریو هستش و این یعنی به امید خدا از هفته 22-23 تکونای شما بیشتر احساس خواهند شد (انشالله)

تو سونوی آقای دکتر همه اجزای شما رو به دقت چک کرد و اونجا بود که بهم گفت دارم مادر دوتا پسر میشم. خداروشکر کردم چون داداشت خیلی منتظر یه داداش ناز و مهربون مثل خودشه که بتونه باهاش بازی کنه.

خداروشکر توی سونو همه چیز خوب و عالی بود و آخرش هم دکتر تک تک اجزای گل پسرمو بهم نشون داد و من کلی ذوقشونو کردم.

اون شب چقدر خوشحال بودیم. داداشت و بابایی توی سالن انتظار بودن و تا اومدم بیرون، محمد پارسا اومد جلو گفت چی شد آخر؟ دختره؟ پسره؟

و منم بهش گفتم همون چیزیه که دوست داشتی و داری صاحب یه داداش میشی. و اونجا بود که چقدر ذوق کرد.

اما فکر کنم از همه بیشتر مامان جون دزفولی بود که باشنیدن خبر جنسیت شما خیلی ذوق کرد. من که همش نگران سلامتی شما بودم و اون شب با شنیدن صدای قلب کوچولوت و دیدن اجزای ماهت، یه خواب راحت کردم.

راستی وزن شما توی 17 هفته و 6 روز حدودا 197 گرم بود و فعلا به حالت عرضی توی شکم مامانی قرار گرفتی.

خیلی دوست دارم مهربونم

خدایا صد هزار مرتبه شکر......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)