دومين فرشته زيباي من

سه ماهگی

1399/9/22 2:18
نویسنده : مامان غنچه
102 بازدید
اشتراک گذاری

به قدم خیرت تونستیم به لطف خدا، یه خونه بزرگتر بخریم و تقریبا سه ماهه بودیم که اومدیم توی خونه جدیدمون. این یکی خونه خیلی از خونه قبلی مون بزرگتره و خوبیش اینه که نزدیک مامان جون و باباجون اهوازی شدیم. طوری که مامان جون بیشتر صبحها میاد پیشمون و کمکم میکنه که تو رو بگیره تا منم به کارای خونه برسم.

راستی نگفتم که چقدر باباجون بهت علاقه داره. تو هم اینقدر دوستش داری که تا می بینیش گل از گلت میشکفه. باباجون هم مدام میبردت روی تابی که توی حیاطشون دارن و اونجا تابت میده.

تقریبا سه ماه و نیمت بود که تونستی واسه اولین بار کامل غلت بزنی. یه چیزی که خیلی دوست داری اینه که پتو تو میکشی روی صورتت، وقتی پتو رو برمیدارم کلی ذوق میکنی و می خندی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)