دومين فرشته زيباي من

سونو NT

1398/5/27 2:27
نویسنده : مامان غنچه
139 بازدید
اشتراک گذاری

دو هفته گذشت اما به چه سختی....

همش تو فکر رشد شما بودم... نمیدونستم بعد این دو هفته که میرم سونو، وضعیتت به چه صورته؟

سعی میکردم با ذکر گفتن خودمو آروم کنم.

از بی اشتهایی و ضعف و بی حالیم خوشحال میشدم. احساس میکردم اینها نشونه سلامت تو خواهند بود.

صبح بابایی اومد دنبالم و رفتم آزمایش خون. سریع انجام شد و معطل نشدیم اما واسه سونو گفت که فعلا دکتر نیومده و باید بری خونه، خودمون باهات تماس میگیریم.

شانس آوردم اون روز خونه مامان جون اینا بودم و با صحبت با خاله زهرا و نرگس یه مقدار از استرسم کم شده بود.

وقتی ساعت 12 مجددا با بابایی رفتیم سونو، بی اندازه استرس داشتم.

موقعی که روی تخت دراز کشیدم و مانیتور جلومو دیدم همش داشتم دنبال شما میگشتم. تا اینکه خانم دکتره گفت خیلی خودتو سفت گرفتی و باید ریلکس باشی.

بهش گفتم خیلی استرس دارم. صدای قلبتو واسم گذاشت که آروم بشم اما نمیدونست من نگران رشدت هم بودم.

گفت اینجوری فایده نداره نمی تونم سونوت کنم، برو بیرون یه تابی بخور و دوباره بیا. رفتم تو حیاط یه مقدار گریه کردم و دوباره برگشتم داخل.

سعی کرد با حرف زدن آرومم کنه. گفت خداروشکر یه جنین سالم داری و از عکسی که از شما گرفت خیلی خوشش اومد. گفت عکسه خیلی واضح و قشنگ شده و باید بذاریمش توی پیجمون.

اون روز توی سونو بهم گفت که الان 13 هفته و 2 روزته. یعنی حدودا 2 هفته بیشتر از اونچه که فکرشو میکردم.

نمیدونی چقدر اون روز خدا رو شکر کردم. چقدر برای سلامتی شما خوشحال بودم و اشک ریختم و چقدر به ائمه اطهار (ع) متوسل شدم

هرچند به تصمیم خانم دکتر هنوز یک شب در میون، آمپول میزنم اما همش فدای یک تار موت.

امروز 15 هفته و 3 روزته و شما تقریبا اندازه یک پرتقال شدی.

انشالله دو هفته دیگه مجددا باید ویزیت بشم که واسم سونوی آنومالی رو بنویسه.

بی نهایت مشتاق دیدار روی ماهت هستم

به خدا می سپارمت

پسندها (3)

نظرات (2)

نرگسنرگس
27 مرداد 98 10:38
انشالله به سلامتی و تندرستی نی نی رو تو بغل بگیرید❤
نرگسنرگس
27 مرداد 98 10:38
ما شما رو با افتخار دنبال کردیم . لطفا شما هم ما رو دنبال کنید. 😉